اول صبحه، دیشب خوب خوابیدی، صبح ورزش کردی و یه صبحانه اساسی نوش جان کردی، کلی برنامه برای امروزت داری که تو ذهنت داری مدام سبک سنگینشون می کنی که وقتی رسیدی پشت میز کارت اول کدوم کار رو باید انجام بدی. جلوی در ورودی یهو سر راهت سبز میشه. زورکی با هم سلام و علیک می کنید و وارد میشید. خدایا چرا تو اینهمه زمان این آدم باید دقیقا همین لحظه برسه جلوی در؟ من تمام تلاشم رو می کنم که اونو نبینم، حتی اتاقم رو به زور عوض کردم ولی بازم باید اول صبحی ببینمش؟
تموم شد، انگیزه و انرژی از بین رفت، جاشو داد به خاطرات تلخ از برخورد زشت اون همکار جلوی بقیه با تو، اینکه نتونستی جوابشو بدی، صحنه به صحنه یادت میاد بدی هایی که در حقت کرده و دوباره با خودت شروع می کنی: ای خدا من تا کی باید این آدم رو ببینم؟ تا کی تحملش کنم؟ دلت آشوب شده، انواع احساسات بد مثل خشم، غم، کینه، احساس ضعف، احساس بی عرضگی و قربانی بودن میاد سارغت. پشت میزت نشستی، کلی برنامه داشتی، اما الان فقط مات و مبهوت به مانیتور کامپیوتر زل زدی و تا ظهر فقط از این سایت خبری به او سایت خبری میری.
این صحنه برای چند تا از شما آشناست؟ چند نفر از شما تا به حال در محیط کارتان مورد آزار و اذیت یک یا چند نفر قرار گرفته اید و این موضوع بدون اینکه فیصله پیدا کند تنها مسکوت مانده؟ به خاطر ترس ازآبروریزی، ترس از اینکه در محیط کار صدای خود را بالا ببرید و دعوا راه بیاندازید چند بار سکوت کرده اید؟ حدس می زنم بیشتر خانم ها به این سوال ها پاسخ مثبت بدهند چون در حال حاضر محیط کار برای خانم ها چالش های بیشتری دارد و در عین حال خانم ها نسبت به اتفاقات محیط حساس تر از آقایان هستند.
مشکل اساسی در چنین حالاتی این است که درد و ناراحتی ایجاد شده از این وضعیت بارها و بارها با دیدن شخصی که شما را آزار داده تکرار می شود و می تواند سلامت روحی و جسمی وحتی موقعیت شغلی ما را به خطر بیاندازد، پس این مسئله ای نیست که دست کم گرفته شود و به امید فراموشی در اثر گذشت زمان رها شود.
اگر فقط تحمل کنیم و احساس منفی خود را نسبت به آن شخص نادیده بگیریم ممکن است عادات ناسالمی مانند غیبت، زیرآب زنی و حسادت در مورد آن شخص گریبان ما را بگیرد، از تمام دستاوردهای آن شخص ناراحت و عصبانی شویم و ناخودآگاه اینجا و آنجا زبان به بدگویی بگشاییم. برای جلوگیری از چنین وضعیتی که مسلما ما را از شخصیت آرمانی خود دور می کند و باعث می شود دچار عذاب وجدان و رنجش از خودمان بشویم باید چاره ای بیاندیشیم. راه حل های زیر می تواند مفید باشد:
شما چه تجربه هایی از افراد آزار دهنده و اعصاب خرد کن در محیط کارتان دارید؟ چه راه حل هایی را برای خلاص شدن از شر احساساتی که نسبت به این افراد داریم پیشنهاد می کنید؟
شنبه هایتان شاد 🙂
43 دیدگاه ها
مشکلات یا نفرات زیادن . متاسفانه صادق بودن در محل کار خوب نیست و کلی زخم این موضوع رو خوردم . مشکل دیگه ای که دارم به خاطر نوع کارمه
چون پشتیبانم فنی هستم تلفن زیاد دارم و همکارام برنامه نویسن . شاید به نظرتون خیلی حساسم ولی به خاطر نوع شغلم خیلی حرف شنیدم و حتی دوروزه جامو عوض کردن و از تیم جدا شدم . تنها موندم و با نامردی تمام حذف شدم .
بخاطر غلطهای تایپی زیادی که داشتم عذر خواهی میکنم.
اصطلاح میکنم :… برای چشم چپم افتاد که زیبایی صورتم رو تحت تاثیر قرار داد…
سها جان، ببخش که دیر جواب میدم. خاطره مفصل شما را خواندم اما به دلیل بسیار طولانی و تلخ بودن از انتشارش معذورم. خیلی متاسفم که چنین تجربه بدی رو پشت سر گذاشتی. امیدوارم بتونی این تجربه رو پشت سر بزاری، درسهاشو بگیری و تلخی هاشو کنار بزاری و دائم برای خودت یادآوریش نکنی.
امیدوارم از این به بعد بیشتر آدمهای خوب سر راهت قرار بگیرن و اگر هم آدم بیماری رو دیدی، اونقدر اعتماد به نفس و خودباوری داشته باشی که به رفتارهاش اهمیت ندی و سعی نکنی دل اون آدم رو بدست بیاری. قرار نیست همه با ما خوب باشن. ما باید خودمون باشیم و اگه دیدیم شرایطی که در اون هستیم به هیچ طریقی قابل بهتر شدن نیست سعی کنیم در اولین فرصت و قبل آسیبهای جدی تر از اونجا خارج بشیم. مثل کاری که الان کردی. آفرین، از محل کار بیرون آمدن شجاعت میخواد. امیدوارم مشکل چشمت هم بزودی برطرف بشه یا بتونی باهاش کنار بیای دوست خوبم.
سلام
من تازه کارمنده شرکتی شده ام و قرار بود در واحدی که مشغول به کار شوم آموزش های لازم رو ببینیم جهت کار، منتهی همکارم به دلایلی نا معلوم از آموزش به من اعتنا می کند و بد رفتاری می کند، جریان را به مدیر گزارش دادم او نیز با وی صحبت کرد ولی همکار رک و پوست کنده گفت من آموزش نمی دهم چون وطیفه ش نیست و چون مدیر واحد خیلی به وی نیاز دارد چیزی به وی نگفت و بهم گفت که تحمل کنم تا ببینیم بر میگرده اخلاقش یا نه…
یکی از دلایل رفتار همکارم با بنده این بود که خواهان افزایش دستمزد بود که موافقت نشده بود
حالا من چی گار کنم ؟۱۰ ساعت روز رو انگار تو سلول انفرادی نشستم و هیچ کاری نمی کنم
به نظر شما این ظلم نیست؟
تو این ۱۰ ساعت فقط دو ساعت کار مفید داریم چون پشتسبانی هستیم و وقت برای آموزش دارد
و چیزی هم نیست که بخوام توو اینترنت دنبالش بگردم
به عدالت خدا سپردمش
منی که هیچ کاریش نکردم
سلام. متاسفانه این اتفاق زیاد می افته. سعی کنید خودتون هر طور شده از دیگران و جاهای دیگه مطالب لازم رو یاد بگیرید و سعی کنید چند سال بعد خودتون مثل این همکار تلخ نشید. اگر امکانش هست باهاش همدردی کنید یا رگ خوابشو بفهمید تا رابطه بهتری داشته باشید. ام بسیار با احتیاط عمل کنید و عجله نکنید.
یکسال تمام با یه آدم مریض روانی همکار شدم که دهن همه رو سرویس کرده از هر کی خوشش نیاد بیچاره است، متاسفانه سواد پایین و فساد کاری داره، اما رییس با وجود اینکه میدونه چکار هایی میکنه خیلی قبولش داره و اصلا به حرف های من گوش نمیده، واقعا کارکردن برام سخته، اما به خاطر وضع کم کار مجبورم تحمل کنم
حاضره شرکت خسارت ببینه تا منو خراب کنه، از جیب شرکت هزینه میکنه برا خراب کردن من
متاسفانه خیلی اختیارات داره، و سنش هم زیاده به خاطر تخصصش رییس دزدی هاش هم به جان خریده
خدای من خودت کمک کن
شرایط خیلی سختیه دوست عزیز، تا بحال به این فکر کردید که این آدم چرا این کارها رو می کنه؟ یا اینکه چه چیزی باعث میشه از طرف شما احساس ناامنی بکنه؟
سلام
مطلب شما خوب بود در عین حال به نظرم باید درجه حساسیت مان را اول پایین بیاوریم و قدری ظرفیت تحمل را بالا برد
همچنین معتقدم نباید برای همه آدم ها یک نسخه پیچید و با هر فرد با توچه به ویژ گی های شخصیتی و مو قعیت برخوردهای متفاوت کرد گاهی اوقات باید بخشید و رها کرد و گاهی اوقات باید برخورد های محکمی و خشن انجام داد و همه اینها بستگی به موقعیت زمانی و مکانی وویژگی های فرد مقابل دارد
دو سال با یک آدم آزار دهنده کار می کردم ، درسته سختی زیادی دارد ولی بسیار و بسیار عامل موفقیت های فعلی ام همون دوسال است
چه عالی، تبریک میگم. اگه دوست داشتید توضیح بدید که چطور از این موقعیت ناخوشایند برای خودتون موفقیت به بار آوردید.
ایده نوشتن بسیار عالی است
از دیدگاه های ساده وکاربردی شما ممنونم
با سلام
به نظرم اگر کسی تا حدی که در این مقاله توصیف کردید از وجود یکی از همکارانش به هم میریزه، یا خودش یه مشکلی داره و باید تبدیل به فرد قویتری بشه و یا جای درستی رو برای کار انتخاب نکرده.
خداوکیلی سختی همه مسائل کار یه طرف….همکار دق داشتن یه طرف
ممنون از شما که به مساله مهمی اشاره کرده و خیلی دقیق اونو بررسی کردین.
محیط کار جزء مهمی از زندگیمونه و مسائل پیش اومده در اون هم قسمتی از زندگیمون. برای احساس خوشبختی واقعی کردن نمیشه فقط خونواده خوب داشت و گفت خب همه چی عالیه، اما اینم یه واقعیتیه که ما بیرون از خونه و از جمله در محل کارمون با آدمای مختلف سروکار داریم و همیشه این ما نیستیم که همکارامونو انتخاب می کنیم و همیشه هم نمیشه با بروز مشکل جا رو عوض کرد مثل این ماجرایی که مطرح کردین.
نظرمو با یه مثال جمع بندی می کنم:
یه سنگ داریم و یه شیشه. سنگ به شیشه بخوره چی می شه؟ بنظرتون شکستن شیشه تقصیر سنگه یا جنس خود شیشه؟ اگه شیشه دوجداره یا ضد گلوله باشه هم به همین راحتی می شکنه؟
اگه ما شیشه باشیم و تمامی مشکلات دور و اطرافمون سنگ وقتی ما یه شیشه تقویت شده باشیم در عین صفا و شفافیتمون می تونیم مقاوم هم باشیم و نه تنها خودمون آسیب نبینیم که به اطرافیانمونم احساس امنیت و آرامش بدیم!
خیلی خوب بیان کردید، متشکرم.
نکات بسیار خوبی رو گفتین
در برابر آدم های آزار دهنده و مهاجم فقط باید به یاد داشته باشیم که حفظ سلامت روح و جسم و ذهن خیلی مهمتر است.
ممنونم از شما
ممنون از راهنمای شما
همکاری با افراد آزار دهنده خیلی صبر و تحمل نیاز داره
مطلب خیلی خوب و لازمی بود
افرادی که در این مقاله به آنها اشاره کردید، به نظرم ضعف هایی دارند که اغلب همین ضعف ها آنها را سرپا نگه داشته است و اغلب نمی توان امیدی به بهبود رفتارشان داشت.
از این رو به نظرم بهترین راه عدم حضور در مکان هایی است که این فرد یا افراد حضور دارند.
ممنون از مقالات بسیار خوب وبسایت شنبه شاد
البته این راحت ترین راه هست، ولی اگه شما مجبور باشید با چنین کسی در محل کار هم اتاق باشید چطور؟
با سلام
ممنون از مقاله ای که گذاشتید واقعا این مساله باعث اذیت و آزار خیلی ها در محیط کار میشه . با این نکات خوبی که شما بیان کردید مطمئنا می توان جلو خیلی از مشکلاتی که در اثر این مساله ناخوشایند به وجود می آید را گرفت و هر روز با شادی بیشتر بهره وری بیشتری را داشته باشیم.
با تشکز مجدد.
موضوع بسیار جالبی بوده که متاسفانه در محیط کار با آن مواجه میشم و الآنی که در حال نوشتن هستم همکار کناریم رو أعصابمه و دلم میخاد جفت پا برم رو صورتش
کار نمیکنه
سعی میکنم با خودم کنار بیام و بالإجبار تحمل میکنم
احساستون رو درک می کنم، ولی همونطور که در مقاله گفتم تحمل کردن چاره کار نیست. باید مسئله را اگر می توانید با آن شخص حل کنید و اگر امکانش نیست در درون خودتان حل کنید.
واقعاً موضوع خوبی رو مطرح کردید،به عقیده من بدترین حالت ممکن در محیط کار،داشتن یک همکار بد هست.
گاهی سکوت در برابر این افراد شرایط را سخت و برخورد حساب نشده نیز ممکن است شرایط را سخت تر کند.
من در چنین مواقعی،به این فکر میکنم که اگر من جای او بودم چه برخوردی می کردم.ممکن است این شخص در حال تجربه
روزهای خوبی نیست!و از این برخوردش منظور خاصی ندارد.با این فکر خودم هم آروم میشم.
روش خوبی در پیش گرفته اید، تبریک میگم.
خیلی رو اعصابن
ترجیح میدم حالشونو بگیرم و بهشون بی محلی کنم
معلومه دل پری دارید، با عصبانیت زیاد تصمیم منطقی و سازنده نمیشه گرفت.
من این چیزا واسم مهم نیست. وقتی کسی تو محل کار یا هرجای دیگه حالم رو بگیره، تا زمانی که حالش رو نگیرم ولش نمیکنم. من بشخصه تنها از این راه آرامش میگیرم و تا الان هم موفق بودم و نیاز زیادی به تکنیک های که شما گفتید حس نمیکنم! وقتی تلافی اینقدر فاز میده چرا که نه؟!
خوب آدم ها باهم فرق دارند. اگه واقعا این کار به شما کمک می کنه و بعدش احساس خوبی دارید و رابطه تون با همکارانتون روز به روز بدتر نمیشه یعنی این روش برای شما جواب میده.
ممنونم از بایت مطلب مفیدتون .
به نظر شما حرف زدن بطور مستقیم با خود اون شخص میتونه موثر باشه ؟
این کاملا بستگی داره به خود اون شخص و همینطور نحوه مطرح کردن ما. کار بسیار ظریفیه که برای انجامش باید طرفمون رو خوب بشناسیم و بدونیم چطور میتونیم مطالبی از این دست رو باهاش مطرح کنیم. اشتباه عمل کردن ممکنه فقط اوضاع رو وخیم تر کنه.
man pishnehad mikonam k khafashon konim khiale hame ro rahat konim 🙂
حس شوخ طبعی تون زیادی قویه!
به نظر من بهترین راه برای عکس العمل نشان دادن به رفتارهای افراد و همکاران آزار دهنده این هستش که خودمون را جای آنها قرار دهیم. ببینیم چه چیزی باعث ناراحتی آنها شده است و یا چه رفتاری از طرف چه کسی باعث شده که عصبانی شوند. چونکه ما نمی دانیم علت رفتارهای آنها چیست پس هر گونه عکس العملی که منجر به افزایش تنش بشود مشکلات را زیاد خواهد کرد. پس نباید سریع قضاوت کنیم و عکس العمل نشان دهیم. خودمان را جای او بگذاریم و ریشه تنش را پیدا کنیم.
ممنون از شما
بسیار عالی و منطقی. متشکرم که تظرتون رو گفتید.
سلام
جالب بود، حس های مشترک.
بتده خودم با این موضوع خیلی درگیر بودم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم.
تصمیمم از یک تاکسی شروع شد، همیشه از اینکه راننده ها باقیمانده پول را برنمی گرداندند ناراحت می شدم، به این خاطر که فرد به حق خودش راضی نیست و اینکار را زرنگی می داند، تا اینکه یک روز دیدم چقدر به خاطر این اپیدمی جوش میزنم با خودم گفتم، از امروز یا درجا اعتراض می کنی یا دیگه نه فکرش را میکنی و نه در مورد اون راننده بد میگی، این مشکل من بوده، اون شاید فراموش کرده و خاموشی من دلیلی نداشته.و از آن روز خم این کار را اجرایی کردم و خیلی خوشحالم.
در محیط کار هم دقیقا این موضوع را در پیش گرفتم، اگر احساس اهانت و یا موضوعی می کردم در دم اعتراض خود را در ابتدا به روش غلط و بعدتر ها با روش های صحیح انجام دادم.
و یک تکنیک دیگه به کار بذدم و اون حمله به جای دفاع بود، البته فکر بد نکنید.
طنز را چاشنی رفتارم کردم و هم به خودم و هم به دیگران خوش می گذرد و اینگونه افراد هم فاصله خود را به خاطر روحیه بسیار بالای من، بیشتر کردند.
البته این طنز کاملا در چهارچوب و با رعایت ضوابط بود و یک جورایی مدیون مهران مدیری هستم.
به هر حال با آغوش باز همه این عزیزان دل که شما فرمودید را الان می پذیرم.
با تشکر از شما به خاطر مقاله نوستالوژیک تان.
متشکرم از اینکه تجربه موفق خودتون رو با ما مطرح کردید.
واقعا اگر در محیط کار آرامش نداشته باشیم تحمل محیط کار خیلی سخت و طاقت فرسا میشه
منم با یکی از همکارانم مدتها کنتاکت داشتم تا اینکه یه بار نشستم و سنگهام رو با خودم وا کردم و دلم رو نسبت بهش خالی کردم
عالیه، خیلی وقتها مشکل ما بیشتر در درون خودمون حل میشه.
هر تجربه ای هر چقدر خوب و یا بد میتونه بعنوان تجربه و برگ برنده هر فردی باشه.
عالی بود استاد
🙂
سلام
متشکرم از این مطلب مفید.
مواردی که نوشتید خیلی خوب و کاربردی است، متشکرم
من هم یک راه حل اضافه می کنم:
– در این شرایط کلاه خودمان را قاضی کنیم و بنشینیم و روی یک کاغذ بنویسیم که «من چه بدی های در حق او کرده ام؟» و یا «من چه کاری انجام دادم که فلان روز فلانی آن واکنش بد را از خود نشان داد؟» این نوشتن شجاعت میخواد و صداقت اما کمک زیادی به خود ما خواهد کرد و شاید باعث شد که ما رفتارمان را تغییر دهیم و همکار بهتری بشویم.
عالی بود دوست عزیزم، نادیده گرفتن نقش خود و نقش قربانی را بازی کردن بزرگترین اشتباه در حق خودمان است.